حسین سالار قلبها
خیز و جامه نیلی کن روزگار ماتم شد
دور عاشقان آمد نوبت محرم شد
پای خون دل وا کن دست موج پیدا کن
رو به سوی دریا کن ساحلی فراهم شد
خیز و جامه نیلی کن روزگار ماتم شد
گریه کن گلاب افشان گل به خاک می افتد
باد مهرگان آمد قامت علی خم شد
نبض جاده بیدار است بوی خون خورشید است
کوفه رفتن مسلم گوئیا مسلّم شد
ماه خون غباب آمد جوش اشک و آه آمد
رایت سیاه آمد کربلا مجسم شد
گریه کن گلاب افشان گل به خاک می افتد
باد مهرگان آمد قامت علی خم شد
هر که رو به دریا کرد آبروی ساحل شد
خنده را زخاطر برد آنکه گریه محرم شد
خیز و جامه نیلین کن روزگار ماتم شد
دور عاشقان آمد نوبت محرم شد
گریه کن گلاب افشان گل به خاک می افتد
باد مهرگان آمد قامت علی خم شد
تشنه اضطراب آورد آب می شود عباس
گو فرات خیبر شو مرتضی مصمم شد
نوبت حسین آمد که آورد به میدان رو
نه فلک به جوش آمد منقلب دو عالم شد
خاک شعله پوش آمد چرخ در خروش آمد
آسمان به جوش آمد کشته اسم اعظم شد
بر سر از غم زهرا خاک می کند مریم
با مصیبت خاتم تازه داغ آدم شد
خیز و جامه نیلین کن روزگار ماتم شد
دور عاشقان آمد نوبت محرم شد
گریه کن گلاب افشان گل به خاک می افتد
باد مهرگان آمد قامت علی خم شد
گریه کن گلاب افشان گل به خاک می افتد
باد مهرگان آمد قامت علی خم شد
بر سر از غم زهرا خاک می کند مریم
با مصیبت خاتم تازه داغ عالم شد
نوشته شده در جمعه 90 دی 16ساعت
ساعت 11:39 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید
By Ashoora.ir & Night Skin